پس از مشروطیت بوجود آوردن نظامی که مردم خود را صاحب کشورشان بدانند به یکی از دغدغه های فکری پیشروان فکری میهنمان تبدیل گردید. اما با وجود گذشت نزدیک به دویست سال از دوران مشروطیت هنوز ما در رسیدن به چنین هدفی با ناکامیهایی روبرو بوده ایم. در چند دوران پس از مشروطیت مردم کشورمان آزادیهای نسبی را تجربه کرده اند. دوران مشروطیت ، دوران گذار بین قاجاریه و پهلوی ، دوران پس از سرنگونی رضا شاه پهلوی تا کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 نمونه هایی از تجربه های آزادی برای مردم کشورمان تا پیش از انقلاب 57 بود. اما چنین فضای آزاد فکری هیچگاه نتوانست به مشارکت مردم در انتخاب مدیریت سیاسی کشورمان منتهی شود. چرا ما ایرانیان تا پیش از انقلاب هیچگاه نتوانستیم به چنین هدفی دست بیابیم؟
مجبوریم برای جلوگیری از طولانی شدن مقاله و پشیمان شدن خوانندگان از خواندن مطلب روی نکات مهم انگشت بگذاریم و به سرعت عبور کنیم :
1- نبودن تعریف از آزادی : برای بسیاری در این دوران آزادی به معنی فحاشی و لجن پراکنی بر علیه قدرتمندان و حاکمان بود. از مطبوعات به عنوان مهمترین میدان بروز آزادیها تنها برای کوبیدن و لجن پراکنی مخالفان فکری استفاده گردید. هیچگاه مطبوعات نتوانستند بجای بی آبرو کردن افراد ، اولویت کاری خود را به نفد روشها و عیوب سیستمی هدایت نماینند.
2- نبود نهاد های قدرتمند ناظر بر روند آزادیها . طبیعی بود با نبودن چنین نهادهایی ، آزادی افرادی که مهمترین ابزار قدرتشان قلمشان بود باعث سلب آزادی و آبروی کسانی می شد که چنین قدرتی را در اختیار نداشتند. چنین افرادی مجبور بودند پاسخ خود را با ابزارهایی غیر از قلم بدهند.
3- نبودن هدف برای آزادی و اینکه با ابزار آزادی می خواهیم چه چیزی را به دست بیاوریم ؟ چنانچه یک ملت به هدف مشترکی برای بهره بردن از آزادی دست نیابد آزادیها میتواند به واگرایی و فروپاشی یک ملت منتهی شود. فروپاشی اتحاد شوروی ، یوگسلاوی و تلاشهایی که برای تجزیه کشورمان در دورانهای تاریخ کشورمان شده است نشان می دهد چنانچه ملتها به هدف مشترکی برای کامجویی از آزادی نرسند وجود آزادی بدون هدف می تواند به فروپاشی کشورها منتهی شود. در مورد اتحاد شوروی روش غلط حزب کمونیست در اداره آن کشور و شیفتگی تقلید کورکورانه از آزادیهای کشورهای غربی باعث آن شد مدیران خواستار تغییر ، آزادیهای غرب را ببینند اما نهادهای ناظر بر آزادی و هدف آز آزادی در کشورهای غرب را نبینند.
۴- مداخلات خارجی.کشور ما به علت موقعیت ویژه جغرافیایی خود و همچنین منابع خدادادی آن بویژه نفت، همواره مورد طمع کشورهای قدرتمند جهانی بوده است. این کشورها داشتن نظامی مستقل و دارای اعتماد به خود و متکی به مردم را سد راه نفوذ و منافع خویش می دیده اند. آنها همیشه خواستار بیشتر شدن شکافهای اجتماعی مردم با یکدیگر ، مردم با دولتها و نیز شکاف گروههای اجتماعی بوده اند. تنها با بیشتر شدن چنین شکافهایی است که راه برای نفوذ و تاثیرگذاری قدرتهای خارجی باز می شود.اگر به منطقه خودمان نگاه کنیم به همان اندازه که کشورها دارای منابع نفتی بیشتر بوده اند ،به همان اندازه قدرتهای فرامنطقه ای با ابزار حاکمیتهای مستبد مانع از رسیدن مردم آن کشورها به آزادی و دموکراسی شده اند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کشور دوران اولیه پس از انقلاب ، دوران جنگ ، و دوران ریاست جمهوری آقایان هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و احمدی نژاد را تجربه نمود. همچنانکه همه ما شاهد هستیم مردم کشورمان با هر انتخاباتی نه تنها مشارکت خود را در سرنوشت خویش نشان می دهند بلکه پیامهای خود را نیز به مدیران اجتماعی در مورد چگونگی اداره کشور می فرستند. اما به علت نداشتن تجربه کافی گاهی انتخاباتی که می توانست باعث به نمایش گذاشتن اقتدار کشور شود به تهدیدی برای کشور تبدیل شده است . در بخش بعدی به آسیبهایی که برخی از جلوه های انتخاباتی می تواند کشور و همبستگی مردم کشورمان را تهدید کند اشاره می شود.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 25,دسامبر,2024